پشتپرده پخش مستند جنجالی از بیبیسی فارسی: تلاش برای تطهیر آشوبهای تجزیهطلبانه در رسانه ملکه
مستند تازه پگاه آهنگرانی با محوریت ترانه علیدوستی و روایت او از آشوب، بیش از آنکه واجد خصیصههای یک مستند حرفهای باشد، به پروژهای برای بازسازی پسینی یک کنش سیاسی شباهت...
در میان انبوهی از گزارشها و تیترهای خبری، در یک بسته کامل با نام «ویژههای مشرق»، مسائل مهم و اثرگذار از نگاه روزنامههای کشور مورد بررسی قرار میگیرد. این ویژهنامه به آخرین مواضع جناحهای سیاسی و تحولات مهم داخلی و خارجی، اوضاع اقتصادی و اجتماعی کشور میپردازد و مخاطبان با مطالعه آن به رهیافتهای مهم و نکات و تأملات از سیر وقایع اثرگذار دست خواهند یافت.
مستند تازه پگاه آهنگرانی با محوریت ترانه علیدوستی و روایت او از وقایع موسوم به «زن، زندگی، آزادی»، در ظاهر تلاشی برای ثبت تجربه زیسته یک چهره مشهور است، اما در عمل، بیشتر به پروژهای برای بازسازی پسینی یک کنش سیاسی شباهت دارد. روزنامه شرق در شماره امروز خود به بررسی این ماجرا پرداخته و نوشته است: پرسش اصلی این است که چه چیزی در این مستند ۵۰دقیقهای وجود داشت که چنین مورد استقبال قرار گرفت و بسیاری را به واکنش واداشت؟ تفکر و اندیشه، کنش و تصمیم، خنده و گریه، اشک و شادی، مرور خاطرات سهساله یکی از بزرگترین بازیگران ایرانی که در آثار مهم سینمای ایران نقشی اساسی ایفا کرده، در این فیلم مستند روایت شده است. آنچه مستند «ترانه» را چنین پرطرفدار کرده، روایت صمیمی او جلوی دوربین دوست بیستوچندسالهاش «پگاه آهنگرانی» است. او در ابتدای فیلم میگوید که اینجا خودم هستم و نقش ایفا نمیکنم. این روزنامه اصلاحطلب با تطهیر این مستند مینویسد: این مستند به بازتاب یک انتخاب اشاره دارد؛ اینکه یک تصمیم چگونه میتواند روند زندگی «ترانه علیدوستی» را تغییر دهد. هرچند او تأکید کرد که خود را آماده کرده بود، اما بیماری خودایمنی غیرمنتظره او را دچار شوک کرده بود و سبب شد تا او برای روییدن دوباره پوست و بازگشتن چهرهاش یک سال از منظر عمومی غایب باشد. دستهای او اما هنوز تحت تأثیر این بیماری مهلک و ماندگار است. این مستند چندین پرسش را پاسخ داد و در عین حال روایت چند سال از زندگی یک چهره مشهور را بازگو کرد؛ روایتی که شبیه بسیاری از مردم بود. «ترانه علیدوستی» در این فیلم بیتردید یکی از مردم است. کارگردان این مستند نیز پگاه آهنگرانی است که خود از بازیگران نسل جادویی سینمای ایران به شمار میرود.
در مورد پخش این مستند از رسانه انگلیسی، بیان چند نکته ضروری است: 1- مستندساز میتوانست بپرسد این چه مبارز انقلابیای است که روزی با مفسدان اقتصادی و رانتخواران در محصولات ریزودرشت همسفره بوده و دستمزد هنگفت دریافت میکرده است؟ آنهم باوجود اینکه بر کسی پوشیده نبود بودجه این آثار از جیب فرهنگیانی که بخش قابلتوجهی از آنان را بانوان تشکیل میدادند تأمین شده است! 2- صدالبته که چنین انتظاری از آهنگرانی بعید و بسیار دور است؛ اما اصول حرفهای مستندسازی این پرسشها را خودبهخود طلب میکند. این فمینیسم سانتیمانتال، درست مانند عدالتخواهی سانتیمانتال، بیش از آنکه موضعی اخلاقی باشد، پروژهای رسانهای است؛ پروژهای که در آن رنج برخی دیده میشوند و رنج برخی دیگر عامدانه نادیده گرفته میشوند، چون هزینه دارد، چون الگوریتمها دوستش ندارند و چون روایت استاندارد را به هم میزند. 3- این مستند تلاشی آشکار برای تطهیر وقایع پاییز ۱۴۰۱ و بازسازی روایت شکستخورده آن بود. بیبیسی کوشید از آن رخداد ناکام با عنوان «انقلاب» یاد کند؛ واژهای که حتی جریانهای برانداز نیز از پذیرش آن طفره میروند.
بدون نظر! اولین نفر باشید