محورنیوز
  • صفحه نخست
    • صفحه یک
    • صفحه دو
    • صفحه سه
  • سیاسی
  • مگا منو

    سیاسی

    جهان

    اقتصادی

    عکس

    اقتصادی

    “وزارت صمت: گرانی رقابت‌کُش، چالش جدید دولت”

    نیمی از آمریکایی‌ها، افزایش قیمت مواد غذایی را به ترامپ نسبت می‌دهند

    حراج سکه‌ها هر چهارشنبه برگزار خواهد شد.

    افزایش ۳۸ درصدی جوجه‌ریزی در آذربایجان شرقی به دنبال حل مشکل تأمین نهاده‌ها

  • جهان
  • ورزش
  • ویژگی ها
    • آرشیو
      • آرشیو یک
      • آرشیو دو
      • آرشیو سه
      • آرشیو چهار
    • طرح بندی پست
      • طرح یک
      • طرج دو
      • طرح سه
      • طرح چهار
      • طرح پنج
      • طرح شش
      • طرح هفت
      • طرح هشت
      • طرح نه
      • طرح ده
      • طرح یازده
      • طرح دوازده
      • طرح سیزده
      • طرح چهارده
      • طرح پانزده
      • طرح شانزده
    • سایدبار
      • سایدبار چپ
      • سایدبار راست
      • بدون سایدبار
      • بدون سایدبار وسط چین
    • خبر ویدئویی
    • خبر گالری
    • کامنت
  • چند رسانه ای
    • فیلم
    • عکس
  • هرمزگان
محورنیوز
  • صفحه نخست
    • صفحه یک
    • صفحه دو
    • صفحه سه
  • سیاسی
  • مگا منو
  • جهان
  • ورزش
  • ویژگی ها
    • آرشیو
      • آرشیو یک
      • آرشیو دو
      • آرشیو سه
      • آرشیو چهار
    • طرح بندی پست
      • طرح یک
      • طرج دو
      • طرح سه
      • طرح چهار
      • طرح پنج
      • طرح شش
      • طرح هفت
      • طرح هشت
      • طرح نه
      • طرح ده
      • طرح یازده
      • طرح دوازده
      • طرح سیزده
      • طرح چهارده
      • طرح پانزده
      • طرح شانزده
    • سایدبار
      • سایدبار چپ
      • سایدبار راست
      • بدون سایدبار
      • بدون سایدبار وسط چین
    • خبر ویدئویی
    • خبر گالری
    • کامنت
  • چند رسانه ای
    • فیلم
    • عکس
  • هرمزگان

داستان یک تغییر بزرگ در کلاس درس عربی؛ معلمی که ترس نسل Z را از بین برد

در میان روش‌های سنتی و ناکارآمد تدریس در مدارس، گفت‌وگویی با علی فرامرزی، معلم خلاق زبان عربی داشتیم. او توانسته است یادگیری را با استفاده از ریتم، خلاقیت و شور و شوق، به تجربه‌ای لذت‌بخش برای...

1404-09-13
4 بازدیدها
چاپ
0 دیدگاه ها

عطیه جواره در مجله مهر نوشت: دست‌هایم عرق کرده بود و سعی می‌کردم هر چند دقیقه یک‌بار نفس عمیقی بکشم تا ضربان قلبم را آرام کنم. به اطراف نگاه کردم و چهره دوستم را دیدم که او هم مانند من رنگ‌پریده به تخته زل زده بود. زیر لب آخرین حرف‌هایم را به خداوند گفتم: «خدایا، اگر امروز معلم نیاید، من صدتا صلوات می‌فرستم.» و تنه‌ای به دوستم زدم و آرام روی کاغذ کتاب نوشتم: «تو هم نذر کن.» او سرش را تکان داد و دوباره خیره به روبه‌رو شد. یکی از بچه‌ها آرام زمزمه کرد: «می‌خواید بگیم نپرسه؟» در سکوت کلاس، آهسته صحبت‌کردنش به گوش همه رسید. برگشتم و به چشمانش که اندک امیدی در آن می‌درخشید نگاه کردم. شانه‌هایم را بالا انداختم و گفتم: «فایده ندارد، حتماً می‌آید می‌پرسد…» صحبت‌هایم با باز شدن در کلاس ناتمام ماند. معلم عربی با قدم‌های آهسته وارد شد و یک سلام سرد و کوتاه برای شروع کلاس کافی بود. لیست اسامی را باز کرد و از بالای عینکش که در انتهای بینی‌اش جا خوش کرده بود، به دانش‌آموزان نگاهی انداخت. حالا دیگر مطمئن بودم که صدای جریان خونم را به‌خوبی می‌شنوم. کمی پشت سر نفر جلویی‌ام خم شدم تا بتوانم از دید رأس معلم عربی پنهان بمانم. در همین زمان بود که صدای معلم بلند شد: «دانش‌آموزان من که نیازی به تمرین کردن برای صرف افعال عربی ندارند، دارند؟» صداهایی که در گلو خفه شده بودند، از گوشه‌وکنار کلاس به سختی بلند شدند و جواب‌های نه و آره در هم آمیخت. معلم سریع دست به کار شد، تخته را به دو قسمت تقسیم کرد و در هر دو سمت آن یک مصدر و دو وزن باب ثلاثی مزید متفاوت نوشت و سپس به سمت بچه‌ها برگشت و از روی لیست دو نفر را صدا زد. با ناباوری به دوستم نگاه کردم؛ در نگاهم می‌خواستم بفهمانم که شانس من دیگر بدتر از این نمی‌شود. دقیقه‌ای بعد پای تخته ایستاده بودم. نگاهم را به کلماتی که روی تخته نوشته شده بودند انداختم و با خودم آهسته گفتم: «این کلمات از من چی می‌خوان؟ کاش زمین دهن باز کند و من را پایین بکشد.» اما این اتفاق نیافتاد و من ماندم و تخته سفیدی که منتظر بود جواب‌های درست را بنویسم. به همکلاسی‌ام نگاه کردم و در همان لحظه فهمیدم او هم مثل من به‌جای نوشتن، مشغول دعا کردن است. نگاهمان در هم گره خورد و با ناامیدی سری برای یکدیگر تکان دادیم. معلم گفت: «زود باشید، هفت دقیقه دیگر وقت‌تان تمام است» و دوباره صدایش توجه‌مان را به امتحان کشاند. از آن روز و آن هفت دقیقه برزخی و پراضطراب (که هنوز با یادآوری‌اش قلبم به شماره می‌افتد) سال‌ها گذشته است. شاید آن امتحان جزو آخرین رویارویی من با زبان عربی بود؛ زبانی که شیوایی و بلاغتش هر شنونده‌ای را مجذوب می‌کند و من هر بار که تلاوت قرآن به گوشم می‌رسد، افسوس می‌خورم که ترس آن روز، میدان را از من گرفت و باعث شد دیگر به سمت زبان عربی نروم. برای موجه کردن این شکست در آموختن زبان عربی، سال‌ها بود که به خودم می‌گفتم حتماً استعدادی در آموختن زبان عربی ندارم. تا همین چند روز پیش، که در اینستاگرام ویدئویی کمتر از یک دقیقه از تدریس عربی یک معلم دیدم؛ در آن، معلم جوانی با صدایی خوش‌آوا افعال ثلاثی مزید را با دانش‌آموزانش به صورت موزون و هماهنگ می‌خواند. هنگامی که ویدئو بار دیگر پخش شد، به آرامی چشمانم را بستم و افعال را به آسانی با خودم تکرار کردم. آن زمان بود که فهمیدم استعداد تمام چیزی نیست که شما در زبان‌آموزی به آن نیاز دارید، بلکه باید آموختن زبان، زیبا و دلنشین و بدون استرس باشد تا بتوانید آن را فرا بگیرید. به همین دلیل گفت‌وگویی با آن معلم جوان و خلاق که نامش علی فرامرزی است انجام دادم تا از مسیر و چگونگی تدریسش بیشتر بدانم. آغاز مسیر چند دقیقه پیش از آن‌که تماس‌مان برقرار شود، خودم را در صفحه اینستاگرام علی فرامرزی گم کرده بودم؛ همخوانی‌های بی‌تکلّف معلم و دانش‌آموز و آن صمیمیت کلاس، باعث می‌شد بخواهم دوباره به دوران دانش‌آموزی‌ام برگردم و شاگرد این معلم باشم. آن‌قدر غرق تماشای آن فضا شده بودم که لحظه اتصال تماس را نفهمیدم. با سلام گرم فرامرزی، تصویر کلاس از ذهنم کنار رفت و گفت‌وگو را شروع کردم: «علت این‌که معلم درس عربی شدید، چه بود؟» کمی فکر کرد و جواب داد: «واقعیت را بخواهید برای این به سمت عربی آمدم چون دلم می‌خواست کلاس‌هایم فراتر از چارچوب خشک آموزش‌وپرورش باشد. با خودم گفتم بروم سراغ درسی که برای بچه‌های انسانی و معارف تخصصی هست، شاید آن‌جا بتوانم همان‌طور که دوست دارم تدریس کنم. البته من هم دینی درس می‌دادم هم عربی، و هر دو درس را واقعاً دوست داشتم. کلاس‌های دینی‌ام همیشه همین‌طوری می‌گذشت؛ با بچه‌ها آواز می‌خواندیم، شعر می‌خواندیم و درس را موزون پیش می‌بردیم. بعدها که بحث کنکور جدی‌تر شد، تدریس عربی هم برای خودم جدی شد. همان زمان بود که متوجه شدم بچه‌ها دقیقاً چالش‌هایی را دارند که ما زمان خودمان داشتیم؛ تدریس‌های خشک و انعطاف‌ناپذیر. همین شد که کم‌کم به سمت تدریس عربی کشیده شدم.» وقتی حرف به شیوه تدریس زبان عربی رسید، انگار در یک لحظه تمام خاطرات دبیرستان در ذهنم ورق خورد؛ همان استرس‌ها و ترس‌هایی که بعضی وقت‌ها هم‌کلاسی‌هایم را مجبور می‌کرد قرص آرام‌بخش بخورند تا کمی آرام شوند. چند ثانیه بعد به مصاحبه بازگشتم و پرسیدم: «آیا فرد یا موضوع خاصی در مسیر تدریس عربی الهام‌بخش شما بود یا این مسیر محصول خلاقیت خودتان است؟» با لبخندی آرام می‌گوید: «فضای خانه خیلی برایم مؤثر بود. پدرم به قرآن و مفاهیمش مسلط بود و من هم خوشم می‌آمد و دنبال می‌کردم. بجز این تغییر رشته هم خیلی مؤثر بود؛ در پیش‌دانشگاهی، تغییر رشته دادم؛ از ریاضی رفتم علوم انسانی. علاقه‌ام سمت علوم انسانی بود و فهمیده بودم مسیرم درستم در این راه است. آن زمان چالش زیادی داشتم برای این تغییر رشته؛ ولی خدا را شکر در امتحانات قبول شدم و مسیرم از همان‌جا عوض شد. البته خالی از لطف هم نیست که بگویم دبیر عربی پیش‌دانشگاهی که داشتم با نام آقای نیکوبخت الهام‌بخش اصلی من بود. خیلی عالم و باسواد بودند و نحوه تدریس‌شان بسیار عالی بود. منی که هیچی از رشته علوم انسانی نمی‌دانستم، کلی مطلب ازشان یاد گرفتم، از روش تست‌زدن تا خیلی چیزهای دیگر. همان موقع بود که عاشق عربی شدم و گفتم من هم روزی معلم عربی می‌شوم. اولین الهام‌بخش زندگی‌ام ایشان بودند. البته باید اضافه کنم که معلم سال اول دبستانم، آقای لشنی‌زند، هم خیلی تأثیرگذار بودند. بعضی وقت‌ها که یادشان می‌افتم هنوز از نحوه تدریسشان کیف می‌کنم. حتی در زمان بیماری هم همیشه شاداب بودند و نحوه ارتباطشان با بچه‌ها هنوز در ذهنم مانده است.» با یادآوری خاطراتش لبخندی می‌زند و ادامه می‌دهد: «از زمانی که من دانش‌آموز بودم، مدت زیادی گذشته ولی این آقایان به قدری برایم مهم و تأثیرگذار بودند که هنوز یادشان در ذهنم مانده است. البته خودم هم از اول خیلی با دقت به معلم‌ها نگاه می‌کردم، نه برای اینکه حتماً درسشان را یاد بگیرم، بلکه برای این بود که از هر معلم یک اخلاق و نکته مثبت یاد بگیرم.» اضطراب بزرگ‌ترین چالش کلاس درس قبل از پرسیدن سوال بعد، به مسیر تدریسش فکر کردم و تصور کردم چگونه می‌تواند اضطراب بچه‌ها را با خلاقیت و انرژی خودش کنار بزند و پرسیدم: «سخت‌ترین چالش شما در مسیر تدریس چه بوده و چگونه از آن عبور کردید؟» فرامرزی نفس عمیقی می‌کشد و می‌گوید: «سخت‌ترین چالش من این بود که بچه‌ها با ترس و اضطراب زیادی نسبت به عربی برخورد می‌کنند. یادگیری زبان جدید به خودی خود چالش دارد. من روش‌های سنتی را کنار گذاشتم و مدل‌های تعاملی را طراحی کردم، موزون‌سازی انجام دادم، ریتم گذاشتم، تصویرسازی کردم، جزوه‌هایی که قرار بود به بچه‌ها تحویل بدهم، زیبا نوشتم. حتی طنز را وارد کلاس کردم. خلاصه هر چه بلد بودم در تدریسم وارد کردم. خیلی وقت گذاشتم؛ یادم می‌آید برای تدریس یک پایه واقعاً از صبح تا شب کار می‌کردم. حتی وقتی در خانه سر و صدا بود تمام تلاشم را می‌کردم که طراحی کنم و البته شب هم که می‌خوابیدم استرس داشتم که نکند یک وقت جزوه‌ها کامل نباشد و چیزی برای بچه‌ها کم گذاشته باشم. البته لطف خدا هم شامل حال من شد و همراه با تلاش و استمرار باعث شد این چالش را پشت سر بگذارم.» همه چیز از یک کلیپ شروع شد. سراغ این موضوع می‌روم که چطور سبک ریتمیک و موزون به ذهنش رسیده تا برای دانش‌آموزانش اجرا کند که می‌گوید: «یک بار در کلاس کلیپ ضبط کردم، با همان لحن موزون گفتم «اسم مبالغه… واویلا!» بچه‌ها شروع کردند سینه‌زدن و همخوانی کردن، دیدم چقدر دانش‌آموزان خوششان آمد. همین کلیپ را گذاشتم در اینستاگرام؛ در همان روزهای اول، ویدئو دو میلیون بازدید خورد. شاید از همان جا شروع شد، سه چهار سال پیش. البته می‌دانید این دانش‌آموزان؛ بچه‌های نسل زد هستند، با ریتم زندگی می‌کنند، محتواهای درسی را به صورت موزیکال بهتر یاد می‌گیرند و این موضوع را علوم شناختی هم تأیید می‌کند. باید این را اضافه کنم که کل کلاس هم همیشه این‌طوری نیست، وقتی وارد قواعد می‌شویم از جذابیت بصری هم استفاده می‌کنم. اما اوج تدریسم دقیقاً همانی است که در اینستاگرام هم می‌بینید؛ وقتی درس دادم، بچه‌ها هم فهمیدند، بعد مثل یک چک بانمک آبدار آن قسمت ریتمیک را نشان می‌دهم، همه شاگردانم هم سر کیف می‌آیند و تکرار می‌کنند و اگر کسی هم درس را حین تدریس متوجه نشده باشد با این روش کاملاً می‌فهمد. البته سختی هم دارد به هر حال، سختیش هم شناختن شخصیت هر کدام از دانش‌آموزهاست، یکی ساکت است و نباید زیاد وارد چالش‌اش شوم ولی یکی هم پرانرژی است و باید بیارمش جلوی کلاس. شخصیت‌ها را نشناسی کلاس با این سبک پیش نمی‌رود.» چرا آموزش خلاقانه؟ با یادآوری صدای خندیدن دانش‌آموزانش که در کلیپ‌هایش به گوش می‌خورد، می‌پرسم: مزیت یادگیری ریتمیک نسبت به روش‌های سنتی چیست؟ می‌گوید: «خب باعث می‌شود که خیلی سریع‌تر مطالب را حفظ کنند و البته مفهوم را ناخودآگاه دریافت می‌کنند و مهم‌تر از همه با لذت یاد می‌گیرند؛ من خودم عاشق بازی‌ام، خیلی دوست دارم وقت داشته باشم بشینم بازی طراحی کنم، گاهی هم البته از بازی استفاده می‌کنم. این‌طوری ذهن درگیر معنا می‌شود، نه فقط درگیر قواعد خشک.» علی فرامرزی سپس با لحنی جدی‌تر درباره نوع تدریسش که برای هر درس تحلیل ساختاری انجام می‌دهد و ریتم مناسب را طراحی می‌کند، مدام ریتم‌ها را تغییر می‌دهد و مثل یک پازل با کلمات کلیدی بازی می‌کند تا بهترین کلمه‌ها را انتخاب کند. بعد خودش ضبط و تست می‌کند و اگر نتیجه مطلوب باشد، تست‌ها و جزوه‌ها را آماده می‌کند تا سر کلاس تمام ایده‌هایش را اجرا سازد. حتی در مسیر رفت‌وآمد یا وقتی دنبال فرزند و همسرش می‌رود مدام در حال ایده‌پردازی است و ادامه می‌دهد: «از تک‌تک فرصت‌هایم برای شیوه تدریس استفاده می‌کنم. انتخاب ریتم هم سخت است؛ دانش‌آموزان من دبیرستانی‌اند و اگر یک ریتم کودکستانی بگذارم، بهشان برمی‌خورد.» زمانی که صحبتمان به خاطره‌های بامزه‌اش از کلاس می‌رسد، تعریف می‌کند: «کلاس ما اساساً بر پایه خنده است. هر وقت یکی سوتی می‌دهد، کل کلاس باهم می‌خندیم و همین باعث می‌شود یادگیری لذت‌بخش‌تر بشود. یک بار درس حروف جر داشتیم. کامل توضیح داده بودم که حروف جر اسمی را که بعدشان می‌آید مجرور می‌کنند و با هم می‌شوند جار و مجرور. در این بین یکی از دانش‌آموزانم که اهل درس نبود هر کاری فکر کنید کردم… آوردمش جلوی کلاس، تمرین دادم، مطمئن بودم این بار دیگر یاد گرفته. فردایش امتحان گرفتم… همه درست نوشته بودند جز همان یک نفر.» صدای خنده‌اش بلند شده بود و با تعجب پرسید: «فکر می‌کنید چی نوشته بود؟ به جای مجرور نوشته بود مجروح؛ کل کلاس منفجر شده بود از خنده بخاطر جواب این دانش‌آموز. خاطره دیگری هم هست؛ یک بار دیگر معنی «لا تَقُل» را پرسیده بودم، که به فارسی یعنی «نگو». یک دانش‌آموز از پشت سریش تقلب گرفته بود و نوشته بود «تَلو»! بعد از امتحان صداش زدم گفتم اصلاً فعل را ول کن، تو فارسی اصلاً چیزی به اسم تلو نداریم! حتی یک بار «بنت» را نوشته بودند «بنز»! خب طبیعتاً من هم مجبور می‌شدم با خلاقیت ای…

برچسب ها:

تجربه دانش‌آموزیترس نسل Zتغییر در آموزشکلاس عربیمعلم الهام‌بخش

اخبار مرتبط

توقیف نفتکش ونزوئلا؛ قدرت‌نمایی آمریکا یا غارت منابع؟
آمریکا: ریشه خشونت‌های جهانی
شهید دستغیب، ایمان را از محراب به دل جامعه منتقل کرد
بررسی سال‌های ابتدایی تأسیس ارتش رژیم صهیونیستی: فرمانده انگلیسی و آموزش‌های کشتار به...
برگزاری نشست پرتنش کابینه در قدس به دنبال فشارهای آمریکا
آزادی ۹ زن زندانی همزمان با میلاد کوثر؛ زندانی ۷۹ ساله در خوی...
بارش باران در حرم حضرت معصومه + فیلم
نخست‌وزیر بلغارستان از سمت خود کناره‌گیری کرد

بدون نظر! اولین نفر باشید

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین اخبار ایران

توقیف نفتکش ونزوئلا؛ قدرت‌نمایی آمریکا یا غارت منابع؟
آمریکا: ریشه خشونت‌های جهانی
اوپامکانو خواسته‌هایش را به بایرن ارائه داد/ اشلوتربک برای پیوستن به باواریایی‌ها آماده...
شهید دستغیب، ایمان را از محراب به دل جامعه منتقل کرد
ورودی آب سد بوکان به دنبال بارش‌های اخیر پنج برابر افزایش یافت
بررسی سال‌های ابتدایی تأسیس ارتش رژیم صهیونیستی: فرمانده انگلیسی و آموزش‌های کشتار به...
برگزاری نشست پرتنش کابینه در قدس به دنبال فشارهای آمریکا
پیروزی قاطع رُم برابر سلتیک/ موفقیت لیون و استون‌ویلا
آزادی ۹ زن زندانی همزمان با میلاد کوثر؛ زندانی ۷۹ ساله در خوی...
بارش باران در حرم حضرت معصومه + فیلم
پیروزی ناتینگهام فارست و بتیس در شب ناکامی رنجرز
نخست‌وزیر بلغارستان از سمت خود کناره‌گیری کرد

خبر ورزشی

اوپامکانو خواسته‌هایش را به بایرن ارائه داد/ اشلوتربک برای پیوستن به باواریایی‌ها آماده است

پیروزی قاطع رُم برابر سلتیک/ موفقیت لیون و استون‌ویلا

پیروزی ناتینگهام فارست و بتیس در شب ناکامی رنجرز

فوتبال به عنوان یک سرمایه اجتماعی ارزشمند در خراسان رضوی شناخته می‌شود.

لیگ برتر هندبال ایران

محورنیوز

پایگاه خبری محورنیوز رسانه ی پای کار

خبر فوری

شهید دستغیب، ایمان را از محراب به دل جامعه منتقل کرد

ورودی آب سد بوکان به دنبال بارش‌های اخیر پنج برابر افزایش یافت

دسترسی سریع

  • اینستاگرام
  • ارتباط با ما
  • درباره ما
  • 404
  • به زودی​

مجوز ها

logo-samandehi
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به پایگاه خبری محور نیوز است. بازنشر مطالب صرفا با اجازه کتبی مجاز است.
تهیه و تولید: دی تمز