تعارض لیدرهای ضدانقلاب پس از شکست تجمع مشهد/ چه اتفاقی برای احضار رضا پهلوی به دادگاه کانادا افتاده است؟
پس از تجمع چهرههای ضدانقلاب در مراسم هفتم خسرو علیکردی در مشهد، آتش اختلافات در اردوگاه شعله گرفت و به فضای مجازی...
پس از تجمع هفته گذشته لیدرهای آشوب در مشهد و بروز اختلافات عمیق درونگروهی میان طیفهای ضدانقلاب، رسانههای رسمی غربی بهطور هماهنگ به ابراز نگرانی از بازداشت این افراد پرداختند. این رسانهها تلاش کردند تا فضای خبری را از منازعات داخلی اپوزیسیون منحرف کنند و صدای شکافها و نزاعهای درونی را نشنیده بگیرند. با این حال، عمق کینهها و تضادهای ایدئولوژیک و تشکیلاتی به حدی است که اختلافات از بدنه فعالان مجازی فراتر رفته و به سطح سران و چهرههای شاخص ضدانقلاب رسیده است. ادبیات تقابل میان این جریانها از نقد و تخریب سیاسی عبور کرده و به فحاشیهای صریح و ناموسی منتهی شده است.
حضور نرگس محمدی، سپیده قلیان و برخی دیگر از عناصر ضدانقلاب در مراسم هفتم خسرو علیکردی، با هدف ایجاد التهاب و کشاندن فضا به سمت آشوب خیابانی، با مداخله امنیتی و بازداشت آنان پایان یافت. پیش از این مداخله، تلاش نرگس محمدی برای هدایت جمع حاضر به سمت شعارهای ساختارشکن با واکنش منفی بخشی از حاضران مواجه شد و تجمع به چند طیف تقسیم گردید. گروهی از هواداران رضا پهلوی با سردادن شعارهای تند علیه منافقین و جریانهای تجزیهطلب، صف خود را از محمدی جدا کردند و همین شکاف به فروپاشی سریع تجمع انجامید.
پس از این واقعه، موجی از ویدیوها و پیامهای حاوی فحاشی متقابل میان سلطنتطلبان و اطرافیان نرگس محمدی در فضای مجازی منتشر شد و بازتاب گستردهای یافت. با گذشت چند روز، این نزاع نهتنها فروکش نکرد، بلکه وارد مرحلهای علنی و رادیکالتر شد. روز گذشته علی کریمی، یکی از لیدرهای حامی رضا پهلوی، در دفاع از بیحرمتیهای سلطنتطلبان، تصاویری از برخی سران ضدانقلاب از جمله نرگس محمدی، حامد اسماعیلیون و مصی علینژاد در کنار مریم رجوی و عناصر تجزیهطلب منتشر کرد و آنان را هدف فحاشی ناموسی قرار داد. همزمان، یاسمین بنیاعتماد، همسر رضا پهلوی، نیز نرگس محمدی و همراهانش را عوامل خودفروخته دشمن توصیف کرد. این مواضع نشاندهنده این است که شکافهای موجود در اردوگاه اپوزیسیون به یک جنگ علنی حیثیتی و رسانهای میان لیدرها تبدیل شده است.
این اقدام اطرافیان رضا پهلوی، موجب شد عناصر تجزیهطلب در فضای مجازی از حالت سکوت و انفعال خارج شده و به کنشگری علیه سلطنتطلبان بپردازند. توماج صالحی با انتشار یک ویدئوی صریح، علی کریمی و طیف همسو با او را عملاً از گعده اپوزیسیون خارج کرده و آنان را عناصر غیرخودی معرفی کرد. این موضعگیری بهسرعت بازتاب یافت و حتی با حمایت نازنین بنیادی نیز همراه شد. همزمان، شبکهای از اکانتهای سایبری در فضای توئیتر فعال شدند و در جهت تقویت روایت توماج و تشدید شکافهای درونی، وارد عمل شدند.
اپوزیسیون خارجنشین، در لفافه یکدیگر را مسئول شکست فتنه ۱۴۰۱ معرفی میکنند و از همان مقطع، شبکههای گسترده سایبری با هدف تخریب رقبا سازماندهی شدند. این روند نهتنها شکافهای موجود را عمیقتر کرد، بلکه در نهایت باعث شد بخش عظیمی از فاندها و حمایتهای مالی این جریانها از سوی دولتهای غربی مسدود شود. مسیر جریان ضدانقلاب مدتهاست که از شعارها و آرمانهایی که پیشتر بر طبل آن میکوبیدند منحرف شده و امروز بیش از هر چیز، درگیر جدالهای کودکانه و فرسایشی است.
پیامد این فروپاشی درونی آن بود که بخشی از عناصر خودفروختهای که با اتکا به وعدهها و حمایتهای توخالی این جریانها به خیابان آمده بودند، پس از سرخوردگی و ناامیدی، یا راه فرار به خارج از کشور را در پیش گرفتند یا از همراهی با اپوزیسیون فاصله گرفتند. در مقابل، برخی دیگر که به بیاعتباری ادعاها و عدم تحقق وعدههای غرب پی بردند، مسیر بازگشت را انتخاب کردند. نمونه شاخص این روند، عاطفه احمدی، پرچمدار کاروان ایران در المپیک زمستانی پکن است که پس از مواجهه با واقعیتهای موجود و تحققنیافتن وعدهها، به وطن بازگشت.
این روزها شاهد آن هستیم که دعوای همیشگی در خفا به نمایش پرسروصدایی تبدیل شده که بلندگوهای آن، خود لیدرها هستند و رسماً یکدیگر را تحقیر کرده و علیه خودشان پروندهسازی میکنند. علت این امر آن است که وارد یک بازی بیبازگشت شدهاند و وقت چندانی برای پیشبرد پروژههای آمریکایی و صهیونیستی ندارند. آخرین امید آنها برای بازگشت، جنگ و خونریزی در ایران بود که ۱۲ روز بیشتر دوام نیاورد و از همان هفته ابتدایی، سران صهیون و آمریکا را به درخواست آتشبس واداشت.
اختلافات به تهاجم کلامی محصور نشده و کار به جایی رسیده که حلقه نزدیک به تجزیهطلبان علیه رضا پهلوی و یکی از مشاورین او، در دادگاه پروندهسازی کردند. افشاگریهای این حلقه نشان میدهد که اکانت توئیتری موسوم به «جوکرنژاد» توسط محمد نایب یزدی، یکی از اعضای نزدیک به دفتر رضا پهلوی مدیریت میشود. آنها مدعیاند یزدی با بهرهگیری از فاندهای خارجی، به تخریب، پروندهسازی و هدفگیری فعالان ضدانقلاب پرداخته و در برخی موارد، انتشار محتوای تقطیعشده و هجمههای هماهنگ آن، به بازداشت برخی کنشگران منجر شده است.
در همین راستا، کمپینهایی برای ایجاد شرمساری علیه وی طراحی کردند تا ارتباط جوکرنژاد با حلقه سایبری سلطنتطلبان و شخص رضا پهلوی را برجسته کنند. اگرچه در مراحل ابتدایی، نام جوکرنژاد و محمد نایب یزدی بهطور مستقیم در متن شکایتها نیامده، اما با انباشت اسناد و فشار افشاگریها، دادگاه ونکوور دستور «حفظ فوری اسناد» مرتبط با این اکانت و نحوه ارتباط آن با شبکه سایبری اطراف رضا پهلوی را صادر کرد. این دستور عملاً این پرونده را از سطح یک منازعه توئیتری به یک چالش حقوقی جدی کشانده است.
احکام صادره علیه برخی چهرهها و نهادهای نزدیک به سلطنتطلبان، شامل جریمههای مالی، وثیقههای سنگین و حتی تهدید به بازداشت در صورت تمرد از دستورات دادگاه، نشاندهنده این است که دعوای داخلی اپوزیسیون اکنون وارد مرحلههای تازهای شده که در آن، نقش اکانتهایی چون جوکرنژاد و ادعاهای مربوط به هدایت و تأمین مالی آنها، به کانون اصلی اختلافات و پاسخخواهی حقوقی از رضا پهلوی و اطرافیانش تبدیل شده است.
در تجمع مشهد، اصل ماجرا مربوط به لاابالیگریهای سلطنتطلبان در فضای مجازی بود. پس از تجمع مشهد، حجم وسیعی از فحاشیها علیه نرگس محمدی و شبکه همراه او آغاز شد. اهانتها به حدی فضای توئیتر را مسموم کرد که اهداف پروژه تجمع را به حاشیه کشاند و چهرههای صاحب رسانه را به واکنش واداشت.
کاربران در گلایههای خود نسبت به فحاشی عناصر ضدانقلاب، بهوضوح به تعارض ریشهدار میان طیفهای مختلف اپوزیسیون اشاره میکنند. این شکاف نه یک اختلاف تاکتیکی، بلکه نزاعی هویتی است که هر جریان، دیگری را مانع اصلی تحقق اهداف خود میداند. در بسیاری از واکنشها، این واقعیت برجسته شده که اپوزیسیون حتی بر سر «دشمن مشترک» نیز به اجماع نرسیده و بیشتر سرگرم تسویهحسابهای درونی است.
ادبیات غالب در میان بدنه فعال اپوزیسیون، ادبیاتی خشن و طردکننده است. تهدید، فحاشی جنسی و سخن گفتن از «خون» و «حذف فیزیکی» منتقدان، بهعنوان نشانهای از فقدان بلوغ سیاسی و ناتوانی در تحمل نقد بازتاب یافته است. کاربران ضدانقلاب بارها در پی پاسخ این سوال بودهاند که جریانی که مدعی آزادی و دموکراسی است، چگونه در نخستین گام، منتقدان درونگروهی خود را با تهدید و ارعاب پاسخ میدهد.
امیر طاهری، فعال سیاسی اپوزیسیون نیز در مصاحبهای افشا کرد که اخیراً با فحاشی تهدید به قتل شده و سلطنتطلبان برای سر او جایزه گذاشتهاند. در ادامه برنامه، شهرام همایون بابت این رفتارهای سلطنتطلبان به رضا پهلوی اولتیماتیوم داد و گفت: «تکلیف اطرافیان فحاشت را مشخص کن! این خیلی مهم است که کرکس نباشیم!»
رسانههای فارسیزبان معاند، نهتنها نتوانستهاند خود را ترمیم کنند و نقش میانجی ایفا کنند، بلکه به ویترین اختلافات و ناامیدیهای اپوزیسیون تبدیل شدهاند. اظهارات چهرههایی مانند احسان کرمی یا افشاگریهای متقابل میان فعالان رسانهای، بهمثابه اعتراف غیرمستقیم به بنبست راهبردی اپوزیسیون است.
در گفتگویی دیگر میان محمد منظرپور و عرفان ثابتی، این فحاشیها و رفتارهای وحشیانه مورد انتقاد قرار گرفت. محمد منظرپور تاکید کرد: «منطق سلطنتطلبان، خاکساری در برابر شاهزاده یا مواجهشدن با فحاشیهای جنسی است.»
پس از حواشی این تجمع، کمال جعفری یزدی، یکی از افرادی که علیه حامیان رضا پهلوی فحاشی کرد، جزو افرادی است که در محافل رسانهای سازمان تروریستی منافقین حضوری فعال دارد. او نیز پس از فحاشی علیه سلطنتطلبان، مورد عنایت این گروه فحاش قرار گرفت.
در نهایت، یکی از پرتکرارترین مضامین در واکنشها، ابهام در جایگاه رهبری رضا پهلوی و نسبت او با رفتارهای هواداران افراطیاش است. اپوزیسیون با رفتار و گفتار خود، جریانی متفرق، وابسته، خشن و فاقد برنامه منسجم را در خارج از ایران گرد هم آورده و کاربران نیز با تصدیق این گزاره معتقدند این شواهد تلاشها برای تبلیغات علیه جمهوری اسلامی را عقیم کرده و بیاعتمادی عمومی به جریانهای معارض را افزایش داده است.
بدون نظر! اولین نفر باشید