بررسی سالهای ابتدایی تأسیس ارتش رژیم صهیونیستی: فرمانده انگلیسی و آموزشهای کشتار به صهیونیستها + تصاویر
هاگانا، زادهی ادغام چند گروه کوچکتر بود؛ «لژیون صهیون»، «سپاههای صهیون موله» و دیگر دستههای مسلح محلی که حالا در سایه یک پرچم گرد آمده...
از همان لحظات ابتدایی حمله رژیم صهیونیستی به خاک ایران، حمایت بیقید و شرط ایالات متحده آمریکا از این رژیم جنایتکار به وضوح مشاهده شد. این همراهی ممکن است برای برخی تازگی داشته باشد، اما در واقع، آمریکا همواره پشتوانه اصلی صهیونیستها در تمام جنگها و تنشهای چند دهه اخیر بوده است. این نبرد جدید با کشوری بزرگ مانند ایران، بیش از پیش وابستگی رژیم صهیونیستی به پشتیبانی مستقیم و تسلیحاتی آمریکا را نمایان کرد. در این سلسله گزارش تاریخی، قصد داریم به بررسی دقیق چگونگی تشکیل قوای نظامی رژیم صهیونیستی و وابستگی شدید آنها به کمکهای تسلیحاتی و آموزشی کشورهای غربی بپردازیم.
نگاهی به نخستین سالهای تشکیل ارتش رژیم صهیونیستی نشان میدهد که با فروپاشی امپراتوری عثمانی در سال ۱۹۱۸ در خاورمیانه، هنوز کسی نمیدانست که بر ویرانههای آن چه ساختارهایی شکل خواهد گرفت. اما برای صهیونیستها، این پایان، آغاز فرصتی تازه بود. فلسطین که تحت قیمومت بریتانیا قرار داشت، به زمینی تبدیل شد که صهیونیستها رؤیای جامعه آرمانی خود را در آن دنبال میکردند. با هر سکونتگاهی که به نام «کیبوتز» بنا میشد، بذر یک طرح بزرگتر کاشته میشد: طرحی برای شکلگیری قدرت و تسلط. در دل این سرزمین ناآرام، ایده تشکیل نیروهای مسلح یهودی از ذهن گروهی از سیاستمداران صهیونیست عبور کرد، نه به عنوان یک تصمیم دفاعی، بلکه بهمثابه گامی برای ساخت آیندهای ترسیم شده در ذهنشان.
دهه ۱۹۲۰ آغاز شد؛ دههای که در آن، بذر خشونت به تدریج بارور شد. شورش گسترده سال ۱۹۲۹ که مردم فلسطین را به خیابانها کشاند و حکومت بریتانیا را به چالش کشید، نقطه عطفی بود. در سایه این بحرانها، روابط میان واحدهای شبهنظامی یهودی و مقامات استعماری بریتانیا هر روز صمیمیتر میشد. این اتحاد، زمینهساز تولد ارتشی بود که قرار بود در آینده نهتنها از سکونتگاهها حفاظت کند، بلکه مرزها را نیز بازتعریف کند. نخستین نیروی شبهنظامی صهیونیست بهطور رسمی شکل گرفت و نام آن را «هاگانا» گذاشتند؛ بهمعنای دفاع. اما آنچه آنان دفاع مینامیدند، آغاز هجوم بود.
هاگانا، زاده ادغام چند گروه کوچکتر بود؛ «لژیون صهیون»، «سپاههای صهیون موله» و دیگر دستههای مسلح محلی که حالا در سایه یک پرچم گرد آمده بودند. آنها نیرویی خودجوش یا محلی نبودند بلکه هدایت سیاسیشان مستقیماً در اختیار آژانس جهانی یهود بود. سال ۱۹۳۶ فرا رسید و فلسطین گرفتار در آتش قیامی فراگیر شد؛ قیامی از سوی مسلمانان بومی علیه سلطه بریتانیا و روند مهاجرت یهودیان. اما آنچه در پشت پرده رخ داد، اتحادی پنهان بود: هاگانا نهتنها در کنار مقامات بریتانیایی ایستاد، بلکه بازوی نظامی آنها شد. رژه نیروهای بریتانیا و گردان هاگانا در بیت المقدس در پایان این دوران خونین، هاگانا دیگر یک گروه نبود؛ شمار نیروهای فعالش به ۱۰ هزار نفر رسید و ۴۰ هزار نفر دیگر نیز در صف ذخیره بودند.
در دل همین ارتش نوظهور، گروههایی سر برآوردند که خود را «تندروتر» میدانستند و رویکرد هاگانا را بیش از حد محافظهکارانه میدیدند. یکی از این انشعابها، «ایرگون» یا «اتزل» بود؛ گروهی که خیلی زود با خشونت، انفجار و ترور، جای خود را در تاریخ ثبت کرد. مناخیم بگین در کنار نیروهای گروهک تندرو ایرگون در میانه این ماجرا، نامی ظاهر میشود که تا سالها بعد نیز در ذهن فرماندهان صهیونیست ماند: «اورده وینگیت» افسر جوان بریتانیایی با درجه سرگردی. فرمانده انگلیسی که کودککشی را به صهیونیستها آموخت.
وینگیت در دهه ۱۹۳۰ میلادی به فلسطین اشغالی اعزام شد تا بهزعم خود، صهیونیستها را در «جهاد مقدس»شان برای تصاحب سرزمینی که از آنِ ایشان نبود، یاری دهد. او با آموزش تاکتیکهای نظامی، تشکیل واحدهای تروریستی و ترویج تفکر تجاوز به روستاهای فلسطینی، به الگویی برای نسلهای بعدی فرماندهان ارتش رژیم صهیونیستی بدل شد. او یک مسیحی صهیونیست متعصب بود که باور داشت ظهور دوباره قوم بنیاسرائیل در سرزمین فلسطین، تحقق وعدهای الهی است. وینگیت با شور و ایدئولوژی خاصش، ایدهای را روی میز گذاشت که مسیر جنگ را عوض کرد: تشکیل «دستههای ویژهی شبانه» از میان نیروهای هاگانا—واحدهایی کوچک، چابک، مجهز به نارنجک و تفنگهای سبک، آموزشدیده برای عملیاتهای شبانه با هدف شکار مسلمانان عرب؛ نه فقط گروههای چریک مبارز بلکه کشتار دستهجمعی علیه ساکنان فلسطینی این منطقه و ایجاد رعب و وحشت برای مهاجرت اجباری آنان.
او این طرح را مستقیم به «آرچیبالد ویول»، فرمانده کل نیروهای بریتانیا در فلسطین ارائه داد؛ مردی که بهجای تردید، آن را تأیید کرد. آموزشها، تسلیحات و شیوههای عملیاتیای که اورده وینگیت در اختیار نیروهای هاگانا و دیگر گروههای شبهنظامی صهیونیست گذاشت، به ابزاری برای اجرای خشونتی افسارگسیخته تبدیل شد. در سال ۱۹۳۹، وینگیت بالاخره با فشار فرماندهان ارشد نظامی، از فلسطین فراخوانده شد. اما میراثش تا همیشه ماند: ساختاری خشن و بیرحم که بعدها پایهگذار ارتش اسرائیل شد. او پنج سال بعد، در مارس ۱۹۴۴، در شرق آسیا، هنگام عملیات برمه، در سقوط یک هواپیما جان باخت. اما نامش، برای همیشه در ذهن بسیاری از فرماندهان آینده اسرائیل زنده ماند. یکی از آنها، «موشه دایان»، کسی که بعدها وزیر جنگ اسرائیل شد، دربارهاش چنین گفت: او همهچیز را به ما آموخت.
بدون نظر! اولین نفر باشید