اسرائیل در اشغالگری حد و مرزی نمیشناسد؛ از لبنان تا تونس و قطر/ صهیونیستها نخستوزیر خود را به خاطر اشغال کرانه باختری به قتل رساندند! +تصاویر
با محاصره بیروت از سوی نیروهای صهیونیستی، عرفات و نیروهایش ناچار شدند طی توافقی سیاسی لبنان را ترک کنند.
در کنار موضوع جنگ غزه و جنایات متعدد رژیم صهیونیستی علیه مردم مظلوم فلسطین، ناکامی این رژیم در اشغال نظامی غزه و تلاش دولت ترامپ برای خارج کردن صهیونیستها از این باتلاق، همچنین کوششهای جناحهای تندرو کابینه نتانیاهو برای رسمیت بخشیدن به اشغال کرانه باختری و آنچه که آنها “یهودا و سامره” مینامند، جنجال سیاسی بزرگی را در ماههای اخیر به وجود آورده است. بر خلاف تصور عمومی، تلاشهای صهیونیستها برای الحاق کرانه باختری به سرزمینهای اشغالی تحت کنترل خود، مسئلهای جدید نبوده و سابقهای حتی بیشتر از تشکیل این رژیم جعلی در سال ۱۹۴۸ دارد. این منطقه از نظر تاریخی، مذهبی و ایدئولوژیک برای صهیونیستها اهمیت بیشتری نسبت به تل آویو و حیفا دارد و تنها با بیت المقدس قابل مقایسه است. به همین دلیل، قصد داریم در چهار گزارش تحلیلی، به بررسی سابقه تاریخی و دلایل اهمیت منطقه کرانه باختری برای رژیم صهیونیستی و تلاشهای آنها برای رسمیت بخشیدن به اشغال این منطقه بپردازیم.
سازمان آزادیبخش فلسطین، لبنان را به عنوان محلی برای آغاز دوباره خیزش ضد صهیونیستی و مبارزه مؤثر با اشغالگران میدید، اما حوادث تلخی که در زمان استقرار در خاک اردن رخ داده بود، در لبنان نیز تکرار شد. دولت لبنان تحت تسلط مسیحیان مارونی، حضور نیروهای مسلمان فلسطینی و اتحاد آنها با گروههای مذهبی-سیاسی مختلف لبنانی را چالشی برای خود میدانست و به زودی وارد تنش و درگیری با آنها شد که در نهایت منجر به آغاز جنگ داخلی لبنان در سال ۱۹۷۵ گردید و گروههای فلسطینی را نیز درگیر این موضوع کرد. روابط پرنوسان یاسر عرفات با حافظ اسد، رئیسجمهور وقت سوریه، که گاهی به شکل اتحاد و گاهی به شکل تقابل بود، در نهایت به حمایت از عرفات منجر شد و تا سال ۱۹۸۲، نیروهای فدایی فلسطینی در عین حضور در جبهههای مختلف جنگ داخلی لبنان، به حملات خود به مناطق شمالی سرزمینهای اشغالی ادامه دادند و از حمایت مالی و تسلیحاتی دولت سوریه برخوردار بودند.
عملیات مشهور “کمال عدوان” در مارس ۱۹۷۸ میلادی در جاده ساحلی تل آویو از سوی فدائیان فلسطینی و به رهبری دلال مغربی، نقطه اوج این حملات بود که سرانجام در سال ۱۹۸۲، صهیونیستها را وادار کرد تا ابتدا به سرکوب پدافند ارتش سوریه در دره بقاع لبنان بپردازند و سپس برای بیرون راندن نیروهای عرفات از لبنان به بیروت پیشروی کنند.
با محاصره بیروت توسط نیروهای صهیونیستی، عرفات و نیروهایش ناچار شدند طی توافقی سیاسی لبنان را ترک کنند. سازمان آزادیبخش فلسطین پس از ناکامیهای سالهای اخیر، در عین تلاش برای بازسازی قدرت نظامی خود که منجر به حملات اسرائیل حتی در مکانهای دوردستی مانند تونس در سال ۱۹۸۵ شد، به تدریج مسیر سیاسی سازش را در پیش گرفت که با وساطت بینالمللی در سال ۱۹۹۱ منجر به آغاز فرایند صلحی شد که در کنفرانس مادرید با شرکت گروههای فلسطینی، کشورهای عربی، رژیم صهیونیستی و وساطت آمریکا و شوروی به وقوع پیوست. اما در همین مرحله نیز موضوع بغرنجی که ناشی از توسعهطلبی و تجاوزگری صهیونیستها بود، گرهکوری در این قضیه ایجاد کرد.
اسحاق شامیر، نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی، با دفاع از سیاست شهرکسازی در کرانه باختری که همحزبی سابقش، مناخیم بگین، آن را به شکل جدی آغاز کرده بود، محرک جنبش جدیدی از صهیونیستهای تندرو شد که با ذکر کرانه باختری به نام مذهبی و باستانی “یهودا و سامره”، رنگ و بوی مذهبی به این قضیه بخشیدند. پس از پیمان اسلو و موافقت چپگرایان اسرائیلی به رهبری اسحاق رابین، تحرکات این گروهها خود را در ترور رابین به دست ایگال عمیر، صهیونیست تندروی راستگرا، نشان داد.
طبق عقاید این گروهها، یهودا و سامره (کرانه باختری فعلی) بخش مقدس و جداییناپذیر پادشاهی یهود، ذکر شده در متون مذهبی دین یهود، هستند و باید به هر قیمت به خاک اسرائیل ملحق شوند. هیچ مسامحه و سازشی در خصوص این مناطق نباید صورت پذیرد و ساکنان فلسطینی این مناطق، اعم از مسلمان و مسیحی، مزاحمان هستند که باید به تدریج از آن اخراج شوند و جمعیت یکدست یهودی در آن ساکن گردد. در حالی که یهودا و سامره در دوره تاریخی کوتاهی پیش از میلاد حضرت مسیح تحت کنترل حکومت یهودی بودند، با ظهور آیین مسیحیت، اکثریت جمعیت یهودا و سامره به دین مسیحیت و بعدها با تصرف این منطقه از سوی سپاه اسلام، به دین اسلام گرویدند و یهودیان پس از آن به عنوان یک اقلیت کوچک در این منطقه شناخته میشدند.
بدون نظر! اولین نفر باشید